رمان نوجوان

طلسم خانه عنکبوت‌ها

کاسه‌ی خالی چشم‌ها مثل دو چراغ پرقدرت شعله‌ور بودند. با نفرت و خشم نگاهم می‌کردند. چشم‌های شعله‌ور دود کردند. دود از میان چشم‌های‌شان زد بیرون. جمجمه‌ها می‌خواستند روحم را مصرف کنند. می‌خواستند من را داخل ستون بکشانند.

قطره
9786001192913
۱۳۹۰
۹۶ صفحه
۲۹۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های رفیع افتخار
ساپروفیت (رمان برای نوجوانان)
ساپروفیت (رمان برای نوجوانان) امیر، تو که از قوه‌ی تخیل‌ات خوب کار می‌کشی، آن را به کار بینداز. لحن ساپروفیت کم و بیش تند و نگاهش سرد و بی‌رحم بود. فکر می‌کنم این معامله به نفع هر دوی ماست. به خاطر آوردم: مهره‌ی گربه! و دیدمش. آن زن یک ساپروفیت بود.
برعسوس
برعسوس کبوتر ـ مادر به من گفت فرصت زندگی کم است. پایم را به زمین کوبیدم و از ته حنجره فریاد کشیدم:«به خدا راستش را می‌گویم و هیچ‌کدام من‌درآوردی نیستند.» گربه ـ تیغی پرید پایین و آماده حمله شد. چشم‌هایش شعله‌ور بودند. کبوتر ـ مادر آخرین نگاه را به من انداخت و رسید به برعسوس.
مشاهده تمام رمان های رفیع افتخار
مجموعه‌ها