مجموعه داستان خارجی

1 جای امن (7 داستان کوتاه)

از آن‌جایی که ایستاده بودم، چیزی نزدیک به پانصد تا کله‌ی تراشیده و نتراشیده دیدم که داشتند سرک می‌کشیدند. فوری خودم را پس کشیدم کافی بود یکی‌شان ما را ببیند و قیامتی بشود. آن وقت بود که دیگر هیچ‌کس حریفشان نبود. باورم نمی‌شد. این بچه‌ها از صبح پشت در بسته ایستاده بودند. حالا که این تو بودم، انگار با آن‌ها فرق داشتم. انگار مال یک جای دیگر بودم. جایی که هیچ دخلی به خاتون‌آباد نداشت. ما سه نفر بودیم این طرف، در برابر هزار نفر آن طرف. خلاصه حال خوبی بود. آن‌قدر خوب که نفهمیدم آن ساعت‌ها چه‌طور گذشتند. آن‌قدر ایستادیم و نگاه کردیم تا آفتاب رفت. این را از حرف‌هاشان فهمیدم، و گرنه من حتا نفهمیدم آفتاب رفت.

مرکز
9789643057886
۱۳۸۳
۹۶ صفحه
۹۶۱ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مرجان شیرمحمدی
خانه لهستانی‌ها
خانه لهستانی‌ها با صدای: مرجان شیرمحمدی. مرجان شیرمحمدی داستان‌نویسی است شناخته‌شده. او در سال‌های گذشته چندین کتاب منتشر کرده که از اقبال مناسبی برخوردار بوده‌اند و پای‌شان به سینما نیز باز شده است. تازه‌ترین نوشته او یعنی خانه لهستانی‌ها احتمالا متفاوت‌ترین‌شان هم هست. این رمان داستان آدم‌هایی است ساکن خانه‌ای بزرگ در جنوب تهران، خانه‌ای بازمانده از سال‌های دور. داستان در ...
خانه لهستانی‌ها (1 داستان)
خانه لهستانی‌ها (1 داستان) مرجان شیرمحمدی داستان‌نویسی است شناخته‌شده. او در سال‌های گذشته چندین کتاب منتشر کرده که از اقبال مناسبی برخوردار بوده‌اند و پای‌شان به سینما نیز باز شده است. تازه‌ترین نوشته او یعنی خانه لهستانی‌ها احتمالا متفاوت‌ترین‌شان هم هست. این رمان داستان آدم‌هایی است ساکن خانه‌ای بزرگ در جنوب تهران، خانه‌ای بازمانده از سال‌های دور. داستان در زمانه پهلوی دوم می‌گذرد ...
این 1 فصل دیگر است
این 1 فصل دیگر است ‹‹ ... سر ظهر منتظر دختر بود. باران می‌بارید و او خیس شده بود اما عین خیالش نبود. دختر را دید که بارانی پوشیده و یک چتر دستش گرفته و دارد می‌آید طرفش. اولین باری بود که با یک دختر قرار می‌گذاشت...››
آذر شهدخت پرویز و دیگران
آذر شهدخت پرویز و دیگران صف ماشین‌های خانواده دیوان‌بیگی وارد سرازیری پارکینگ فرودگاه شد و همگی به دنبال هم در یک ردیف خالی پارک کردند. دیوان‌بیگی بعد از مدت‌ها، پشت ماشین خودش نشسته بود و شهدخت در کنارش و آذر پشت. درهای ماشین‌ها یکی یکی باز شد و همه به جز فرناز و بچه‌ها که نیامده بودند، از ماشین‌ها بیرون آمدند. اسکندر برای پیدا کردن ...
مشاهده تمام رمان های مرجان شیرمحمدی
مجموعه‌ها