رمان ایرانی

شب ممکن

به خاطر کاغذهای مچاله کنار سطل آشغال اتاقم است که نمی‌دانم به رمانت به چشم یک منتقد نگاه کنم یا یکی از شخصیت‌ها. همه این کاغذپاره‌ها نوشته‌هایی هستند که در آن‌ها سعی کرده بودم در برابر رمانت ـ نمی‌دانم بنویسم رمانت، رمان هاله یا رمانم ـ نقش منتقدی خارج از گود را بازی کنم. نمی‌شود، نشد. شاید نگه‌شان دارم تا از خواندنشان سر ذوق بیایی که جناب آقای استاد دانشگاه، منتقد و ویراستار بسیار جدی، همین که به اسم هاله می‌رسد، به رغم همه تلاشی که می‌کند، باز هم نمی‌تواند جلو احساساتش را بگیرد... بگذریم، نوش‌داروی پس از مرگ سهراب، همیشه و در هر زمان تلخ‌ترین بیهوده جهان است.

چشمه
9789643626372
۱۳۹۰
۱۶۰ صفحه
۷۴۳ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های محمدحسن شهسواری
تقدیم به چند داستان کوتاه
تقدیم به چند داستان کوتاه سردسته هجوم‌برندگان، ریش بلند و سفیدی داشت. چکمه‌های بنددار بلندش هم تا زانو ادامه داشت. مرد درشت‌اندامی بود و چپق درازی به دهان داشت. بقیه افرادش در جای جای محلی که ما در آن در حال ترقص بودیم، مستقر شدند و گویی همه ما را زیر نظر داشتند. سردسته، چپق را از دهانش بیرون آورد و گفت:‹‹ من ژنرال تولستوی ...
شهربانو
شهربانو سکوت مثل یک‌چیز ناخوانده و حتا زشت، کل خانواده را بی‌حوصله کرده بود. شهربانو باید ادامه می‌داد. نباید مثل دخترهای رمانتیک حرف می‌زد، مثل آن‌هایی که زندگی را از روی رمان‌ها و دفتر کلمات قصار دخترهای دبیرستانی یاد می‌گیرند و تفسیر می‌کنند. اما خودش هم خوب می‌دانست تنها مهمات او در این جنگ نابرابر، همان تسلیحات دفترهای صورتی گل‌دار دخترهای ...
میم عزیز
میم عزیز محمدحسن شهسواری از مهم‌ترین داستان‌نویسان پانزده سال اخیر ادبیات ایران است. او که پیش از این با رمان‌هایی مانند پاگرد و شب ممکن توجه انبوهی از مخاطبان ادبیات داستانی را به خود جلب کرده بود، بار دیگر با رمان میم عزیز مخاطبش را غافلگیر می‌کند. میم عزیز هفتمین کتاب داستانی منتشر شده محمدحسن شهسواری است. شخصیت اول این رمان یک ...
تقدیم به چند داستان کوتاه
تقدیم به چند داستان کوتاه سردسته هجوم‌برندگان، ریش بلند و سفیدی داشت. چکمه‌های بنددار بلندش هم تا زانو ادامه داشت. مرد درشت‌اندامی بود و چپق درازی به دهان داشت. بقیه افرادش در جای جای محلی که ما در آن در حال ترقص بودیم، مستقر شدند و گویی همه ما را زیر نظر داشتند. سردسته، چپق را از دهانش بیرون آورد و گفت:‹‹ من ژنرال تولستوی ...
پاگرد
پاگرد
مشاهده تمام رمان های محمدحسن شهسواری
مجموعه‌ها