رمان ایرانی

مجنون‌تر از فرهاد 1 (2جلدی)

برگشتم و به محراب که در فاصله سه چهار متری دورتر از ما ایستاده بود نگریستم. نمی‌دانم چرا گره وحشتناکی در ابرویش جا خوش کرده بود و نفس‌های عمیق می‌کشید. مانند کوه آتشفشانی بود که هر لحظه بیم فورانش می‌رفت. آقا بزرگ جلو آمد و پیشانی‌ام را بوسید و برایمان آرزوی خوشبختی کرد و گفت:...

علی
9789641930891
۱۳۹۰
۸۷۲ صفحه
۱۴۲۲۶ مشاهده
۱ نقل قول
دیگر رمان‌های بهارلویی
انتهای سادگی 1 (2 جلدی)
انتهای سادگی 1 (2 جلدی) بعضی مواقع احساس می‌کنم که آخر، کارم به دیوانگی می‌کشد. بابک در تمام عید حتی تلفنی هم حالم را نپرسید. می‌دانم بعد از خراب‌کاری که آن روز در رستوران شد باز با من قهر کرده. کاش من شماره‌اش را داشتم. کار اشتباهی کردم که آن روز به حرف امیر آقا گوش کردم، البته آن روز احساس می‌کردم کار دیگری نمی‌توانم ...
این روزها
این روزها باز برگشته و خانه محل تنش شده است. دستگاه پخش را روشن کرد و آهنگ غربی تندی پخش شد و برای اذیت دیگران صدایش را تا آخرین حد زیاد کرد و بلند داد زد: الهه برام چایی بیار. از آیینه به او نگریستم، خیلی دلش می‌خواست برایش نبرم تا گزکی به دست بیاورد. با خشم لبم را فشرده و به آشپزخانه ...
انتهای سادگی 2 (2 جلدی)
انتهای سادگی 2 (2 جلدی) بعضی مواقع احساس می‌کنم که آخر، کارم به دیوانگی می‌کشد. بابک در تمام عید حتی تلفنی هم حالم را نپرسید. می‌دانم بعد از خراب‌کاری که آن روز در رستوران شد باز با من قهر کرده. کاش من شماره‌اش را داشتم. کار اشتباهی کردم که آن روز به حرف امیر آقا گوش کردم، البته آن روز احساس می‌کردم کار دیگری نمی‌توانم ...
مجنون‌تر از فرهاد 2 (2جلدی)
مجنون‌تر از فرهاد 2 (2جلدی) برگشتم و به محراب که در فاصله سه چهار متری دورتر از ما ایستاده بود نگریستم. نمی‌دانم چرا گره وحشتناکی در ابرویش جا خوش کرده بود و نفس‌های عمیق می‌کشید. مانند کوه آتشفشانی بود که هر لحظه بیم فورانش می‌رفت. آقا بزرگ جلو آمد و پیشانی‌ام را بوسید و برایمان آرزوی خوشبختی کرد و گفت:...
مشاهده تمام رمان های بهارلویی
مجموعه‌ها