رمان ایرانی

یکی بود و یکی نبود

دست درازی کردم که دو هزاری را بگیرم ولی دستم را لرزه غریبی گرفته بود. دو هزاری از دستم افتاد به زمین و رفت به طرف حیاط و باغچه. دختر هم خم شد که دو هزاری را بگیرد و با همان حالت خمیدگی عقب دو هزاری رفت به طرف باغچه و دفعتاً چادرش گیر کرد به درخت گل سرخ و از سرش افتاد. دختر سر برهنه و «خاک بر سرم» گویان (چون چهارقد هم بر سر نداشت و گیسوانش باز بودند) هی سعی می‌کرد با دو دست خود صورت از شرم حیا چون گل برافروخته خود را بپوشاند. من یک دفعه، حقیقتاً مثل اینکه خورشید چشمم را خیره کرده باشد قلبم با کمال شدت بنای زدن را گذاشت و بدون آن که منتظر دو هزاری بشوم از خانه بیرون جستم و در پشت در مثل اینکه حالت غشی به من دست داده باشد به سکوی خانه تکیه کرده و مدتی با حال خراب همان‌طور ایستادم.

سخن
9789646961036
۱۳۸۶
۲۳۶ صفحه
۶۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
محمدعلی جمال‌زاده - علی دهباشی
صفحه نویسنده محمدعلی جمال‌زاده - علی دهباشی
۳ رمان Mohammad-Ali Jamālzādeh Esfahani (Persian: محمد علی جمالزاده اصفهانی‎‎)

محمدعلی جمال‌زاده (زاده ۱۲۷۴، درگذشته ۱۷ آبان ۱۳۷۶) نویسنده معاصر ایرانی و از پیشگامان ساده‌نویسی فارسی بود.
در سال ۱۲۷۴ خورشیدی در خانواده‌ای مذهبی در اصفهان بدنیا آمد. وی فرزند سید جمال‌الدین واعظ اصفهانی بود. در سیزده سالگی برای تحصیل به بیروت رفت.
او نخستین مجموعه داستان‌های کوتاه ایرانی را تحت عنوان یکی بود، یکی نبود در سال ۱۳۰۰ خورشیدی در برلین منتشر ساخت. به همین خاطر وی را آغازگر ...
دیگر رمان‌های محمدعلی جمال‌زاده - علی دهباشی
آسمان و ریسمان
آسمان و ریسمان
سر و ته 1 کرباس
سر و ته 1 کرباس «سروته یک کرباس» تقریباً بالتمام داستان و سرنوشت کودکی نویسنده است و از آنجایی که میدان آن حوادث و وقایع اصفهان است، آن را می‌توان «اصفهان‌نامه» نیز خواند.
مشاهده تمام رمان های محمدعلی جمال‌زاده - علی دهباشی
مجموعه‌ها