رمان ایرانی

به کی سلام کنم

واقعا کی مانده که بهش سلام بکنم؟ خانم مدیر مرده، حاج اسمعیل گم شده، یکی یکدانه دخترم نصیب گرگ بیابان شده، گربه مرد، انبر افتاد روی عنکبوت، و عنکبوت هم مرد و حالا چه برفی گرفته، هر وقت برف می‌بارد دلم همچین می‌گیرد که می‌خواهم سرم را بکوبم به دیوار...

خوارزمی
9789644870422
۱۳۸۰
۲۶۲ صفحه
۱۲۸۸ مشاهده
۲ نقل قول
سیمین دانشور
صفحه نویسنده سیمین دانشور
۶ رمان سیمین دانشور نویسنده و مترجم ایرانی است. وی نخستین زن ایرانی است که به صورتی حرفه‌ای در زبان فارسی داستان نوشت. مهم‌ترین اثر او رمان سووشون است که نثری ساده دارد و به ۱۷ زبان ترجمه شده است و از جمله پرفروش‌ترین آثار ادبیات داستانی در ایران محسوب می‌شود‏.‏ سیمین دانشور در هشتم ارديبهشت ماه سال ۱۳۰۰ در شیراز به دنیا آمد.‏ تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه‌ انگلیسی «مهر آیین» به پایان برد. دانشور سپس برای تحصیل در رشته‌ زبان ...
دیگر رمان‌های سیمین دانشور
ساربان سرگردان
ساربان سرگردان سلیم فرخی گیج شد هر قدمی که برای یافتن هستی، برای نجاتش، برای پیدا کردن سرنخی در جستجوی شخصیت او برمی‌داشت گیج‌ترش می‌کرد. جغرافیای ذهنش جهت‌یابیش را چنان گم کرد که عاقبت به حس لامسه بسنده کرد و به ازدواج با نیکو تن داد.
شهری چون بهشت
شهری چون بهشت یادگاری است از دوران سیاه اختناق و نموداری است از اجتماعی که در آن زیسته‌‌ام و زندگی را تجربه کرده‌ام. بیشتر شخصیت‌های داستان‌هایش واقعی است و با آن‌ها شخصا برخورد داشته‌ام.
جزیره سرگردانی
جزیره سرگردانی ... قریب دو هفته است جلال مرده. دانشجویان می‌دانند که سیمین حتما سر کلاس خواهد آمد. تالار پر است. حتی در درگاهها دانشجو نشسته. عده‌ای ایستاده‌اند. چند تا دختر با چادر سیاه و تعدادی روحانی هم هست. سیمین با لباس سر تا پا سیاه و توری که به سر انداخته تو می‌آید. مثل همیشه آرایش نکرده.
سووشون
سووشون صدای شیهه سحر از باغ آمد. زری می‌دانست که خسرو پیش از مدرسه رفتن به طویله سر خواهد زد. سحر را به باغ خواهد آورد و در باغ رها خواهد کرد. خان‌کاکا به صدای شیهه سحر پا شد و پشت پنجره‌ی تالار رفت و به باغ نگاه کرد و گفت:«عجب قشنگ شده، حیوان مثل طلا می‌درخشد! چه غلتی روی ...
انتخاب
انتخاب عصر از انزوا و احساس غربت خود، بغض، گلویم را گرفته بود. از اتاقم بیرون آمدم. مادر دروغیم، پشت سماور نشسته بود. برایم چای ریخت. آلبوم عکس‌های خانوادگی را از قفسه برداشتم و ورق زدم. بهمن راست می‌‌گفتی...
مشاهده تمام رمان های سیمین دانشور
مجموعه‌ها